گردشگری

شهرستان املش

گردشگری

شهرستان املش

چلارس املش

 چلارس از قدیم الایام نزدیکترین روستا به شهر املش بوده با مزارع یخ زده قدیم که در پاییز و زمستان یخهای شدید می بست به آن لیزخوردنها و سرسره بازیها روی یخ دوران بچگی!!!  

مرحومان – عبدالباقی رجب نژاد متولی بقعه و مسجد چلارس، کربلایی نقی نگهدار یکی از بزرگان واعضای انجمن مسجد مرحوم میرزا عبداله زارع پایین چلارسی متولی بقعه و مسجد (باسواد و مبارز و یکی از یاران جنگلی میرزاکوچک خان بود. مرحوم مشهدی مهدی خادمی مرد آرام منش و محبوب و متولی بقعه، مرحوم مشهدی قاسم کاسی پور ازمردان بزرگ و کار …، حاج ابراهیم رمضانی تصمیم گیرنده اعضا مسجد و کارهای دیگر و پشتکار عجیبی در کارهای کشاورزی داشت.
مردان ارام و ساکت و خوب- کربلایی حاج طاهر خیر اندیش- حاج باقر پروانه- کربلائی اسمعیل شریف پور پایین چلارسی- کربلایی شکرالله صحرایی پایین چلارسی- مرحوم عیسی عاشوری از بور محله چلاررس- کربلائی فرض علی اکبری و محمد علی نگهدار چلارسی.
افراد کارگشای چلارس- اکبر اکبری چلارسی پول جمع کن برای مسجد و کارهای جاده و حل کارهای مردم چلارس و خارج از چلارس علی اکبر اصغر پور کارگشای موسس و بانی کاراژ پی ام تی املش همراه با روح الامین جعفرپناه در املش. از مدافعان چلارس در موقع حمله یا دعوای بیگانه به منطقه چلارس- مرحوم علی نگهدار مردم متدن و مسجد و با تعصب و غیرتی و جنگجو و مدافع سرسخت چلارسیها در برابر بیگانه- مختار افروشه مدافع خوب و جنگجو و مشهور و معروف چلارسیها در برابر بیگانه- مرحوم باقر جعفرپنه داماد عبدالباقی و یکی از افراد زحمتکش و یا تعصب چلارسی و غیرتمند.
اما آخرین بازمانده نسل قدیم چلارس، که به تازگی مرحوم شدند نزدیک به صد و اندی سال عمر با عزت نمود مرد خوب ساکت آرام و چون اسمش بزرگ، کربلایی حسین بزرگی که پدرش میرزا جعفر و خاندانش بزرگ و از تبار بزرگان بودند.

 نه برق بود نه جاده ماشین رو و نه لوله کشی آب همه در جلو منزل خود چاه داشتند و چنگکهای چوبی قدیمی که به آن « چاه دوخاله» می گفتند آب بر می داشتند و چراغ نفتی و فانوس تنها روشنایی این محل بود.

چلارس از دو قسمت تشکیل شده، بالا چلارس که خانوار زیادی دارد و پایین چلارس که خانوار زیادی و پایین چلارس که تعداد خانوار کم می باشد و یک محل کوچک چند خانواری پشت امام زاده و مزارع برنج نزدیک کیاکلایه بود که چلارسی ها به آن «بورمحله» می گفتند، سه یا چهار خانوار زندگی می کردند و جزء چلارس بودند و تمام مراسم عروسی و عزاداری و قوم و خویشی همه یا چلارسیهای هر دو محل بودند درختان میوه و گلابی بزرگ یا «خوج» در بور محله زیاد دیده می شود، خدا بیامرزد مرحوم عیسی عاشوری و ابوذر علی پناه را و زنده نگه دار آقا غلام علی پناه را که اینها در بورمحله زندگی می کردند.

اما چلارس از نظر جغرافیایی در شمال به مشکله و از جنوب به املش مغرب به خرشتم و از مشرق به کیاکلایه و لگموج محدود می باشد. واژه چلارس آنطوریکه بزرگان و گذشتگان گفته دو معنی متضاد دارد یکی می گفتند محل زندگی چهل حارث بودند و دیگری یا دومی می گفتند از چل ورس تشکیل شده است رودیکه از املش و داخل شهر می گذشته گل و لای دشت شمالی بجای می گذاشت و تبدیل به چل و رس می شد یعنی گل رس که بعداً از این واژه چلارس بوجود آمد. در کتاب فرهنگ دیلمان یا گیلان اسمی از روستای چلارس ندیدیم به عکس سلوش، نرکه- سرلیل- مریدان –خرشتم – کهنه گوراب- تمیجان دیده می شود. مردمان چلارس کشاورز و باغدار هستند و درصدی از آنها در خالسر املش آنطرف شلمان رود املش همه پهلوی هم باغ چای دیده ام، و بعضی ها هم حالا دارند و آن زمان از زیر کشتارگاه املش رودخانه وحشی بود پاچه های پا را بالا زده و در فصل بهار و برای چیدن چای در اب به آن طرف می رفتیم چون پلی مثل امروز وجود نداشت و چای را با اسب یا کول بار از رود مریدان عبور می دادند و به چهار راه کومله که یک سر بالایی تندی می بردند بخاطر گرانی یک ریال نسبت به املش بود.

ر نزدیکی محل یک امام زاده است بنام آقا سید نصیر می گویند در قدیم خیلی ها به آن ایمان داشتند و دارند که آنهایی که حالات جن زده و دیوانه بودند با طناب می بستند و شب آن را داخل بقعه می خواباندند و پس از چند روز مرخصی می شد و روی دیوارهای این امام زاده خط های زیبایی نوشته شده که خیلی هنری و نستعلیق قشنگ و همه از گفته شاعران واقعه عاشورا را نوشته شده بود و من که در آنجا درس می خواندم یک پیرمرد مسنی حدود چهل و پنج سال قبل و با یک دوربین همه این خطها را فیلم و عکس می گرفت و از او سوال کردم و فهمیدم و استاد دانشگاه تهرام و آدم فرهیخته ای بود و همه نوشته ها را یادداشت و عکس می گرفت و با خود برد ما نتوانستیم آن خطها را بخوانیم و امروز متأسفانه این خطها کم وجود دارد و سیمان کاری شده!!! یک روز صبح کتابها را برداشته و سوی مدرسه در املش روان بودیم، ناگهان تمام مردم به سوی امام زاده آسید نصیر با داد زیاد روانه شدند ما هم ابتدایی بودیم با کیف و کتاب بسوی بقعه راه افتادیم، دیدیم مقبره را یک گوشه گذاشتند و سید را کندند،آقای اکبر چلارسی که قدش بلند بود داخل آن گودی رفت معلوم شد خیلی کنده بودند اما چیزی پیدا نکرده بودند و مردم شیوه و گریه کنان برای امام زاده ماتم و سوگواری می کردند و آن شب طوفان و باد وحشتناکی می وزید که پدرمادرها می گفتند وقتی امام زاده کنده می شود آن شب باد و طوفان بوجود می آید و این از اعتقادات و باور مردمان قدیم بود. یک خانمی هم در پایین چلارس دفن است که مردم برای آنهم شبها فانوس روشن می کردند و در جلو جاده قرار دارد و یک درخت شمشاد یا «کیش» آنجا بود که هرکس از جلو آن رد می شد بایستی آن درخت را زیارت می نمود و من خودم هر دفعه که پایین چلارس منزل مرحوم خواهرم و بستگان می رفتیم این درخت را می بوسیدم و این هم جز باورها و اعتقادات مردم قدیم بود و حالا هم به آن معتقدند.

چلارس ما پیش از ما مرکز تشیع بود و تعزیه خوانی های بیشماری ما دیدیم و مردم به آنها خانه و غذا می دادند و حتی مدت یک ما یا بیشتر در این محل می مانند و از تمام مناطق روستا و املش و حتی زنان و ختران املش و حتی زنان خانها و برای دیدن این تعزیه خوانها و … مردمان املش و روستاهای تابع به این محل برای دیدن واقع عاشورا امام حسین و یاران یا گروه ابن سعد و مخالفان بر پا می کردند، تعزیه خوانها از قزوین – تاکستان و شهرهای دیگر می آمدند صدای خوبی هم داشتند.

 

وضوع دیگر اولین کارمندان این محل، اقای اسماعیل رمضانی مهندس جنگلبانی … – مرحوم شعبان نگهدار راه آهن تهران- مرحوم شعبان نگهدار یکبار کاندیدای شهرستان لنگرود چون املش در آن زمان از نظر انتخاباتی مربوط به لنگرود بود و رأی زیادی هم داشت و حتی من با ماشین مرحوم اکبر فیروزی مرحوم شعبان و فرماندار لنگرود اقای گرجی چند بار اصرار کرد که خرج کرد خودت را بگیر اما ایشان حاضر نشدند و چند روز بعد نماینده دیگری انتخاب شد. و مهندس عنایت قدرتی چلارس کارمند بازنشسته آب و برق ساکن تبریز است. از افراد شناخته شده دیگر آقای عباس نگهدار شاعر، نویسنده و معلم و قاضی که در کجید و راهنمای تعلیماتی و تحصیل کرده تهران چهره شاخص و شناخته شده هستند که مردم منطقه همگی ایشان را می شناسند، نظر کن سوی املش آن شهر زیبا………….. چمنزار و پر از نقش و نگارش

 

می گویند چلارسیها در بیرون با هم متحد هستند، در مواقع لزوم هم یکصدا هستند اگر بیگانه ای د رهر کجا مورد ظلم و ستم قرار بگیرد یک چلارسی اجازه نمی دهد که او را بزنند فوراً به طرفداری او بر می خیزند و این غیور بودن را همه مردم منطقه می دانند و دیده اند قبل از انقلاب افراد سیاسی با رژیم گذشته از زندانهای قزل الحصار و اوین مانند عباس نگهدار و اخراجی از راه آهن تهران شعبان نگهدار از گویای این نوشته ها هستند.

مردمانی هستند که با خانها و فئودالها مبارزه می کردند و می توان گفت اولین روستایی بودند که به هیچ زورگویی و هیچ خانی و نظامی به خودش جرأت نمی داد که وارد این ده شود چون بارها اتفاق افتاده که مردان – زنان و حتی بچه های کوچک در برابر زورگویان قدم پیش نهاده و جلو آنها را گرفته اند.

در ضمن از دکترهای تحصیل کرده که در رشت خیلی معروفند، دکتر رضا « آرش» اکری و دکتر فرشاد خیراندیش و سرکار خانم دفکتر فریال خیر اندیش و دکتر غلامرضا جعفر پناه می باشند. از پهلوانهای نامی پهلوان ابراهیم چلارسی معروف به ابراهیم چلارسی، پهلوان حبیب اله پروانه چلارسی.

ابراهیم چلارسی: یک پهلوان شناخته شده در کشتی گیله مردی در منطقه املش و خطه شمال بودند روزیکه پهلوان عسگر یا پهلوان حیدر را در اطاق صحرا به زمین زد، مثل بمب این مسئله منفجر شد، چون پهلوان عسگر یا پهلوان حیدر نامی ترین و شکست ناپذیر ترین مرد شماره ۱ پهلوانان گیلان بود و خطه شمال بودند. و از آن زمان پهلوان ابراهیم چلارسی سرزبانها و میادین کشتی و سالها صحبت از او بود.

از کارمندان آن زمان چلارس یکی هم مرحوم عطالله اصغری رئیس اداره پست گسکر محله شهرستان رودسر بوده است. روستای چلارس که ما بچه بودیم و یادمان هست فقط یک دختر از چلارس برای تحصیل به شهرستان املش مدرسه می رفتند که بعدآً دبیر دبیرستان های املش مشغول بکار شدند که سرکار خانم سلیمه فیاض از پدر چلارسی و مادرش سیده خانم از سادات کیائی تهران و طالقان بودند. خنم سلیمه فیاض قبل از بازنشستگی در املش پدیدار ابدی شتافت.

از زنان زحمتکش و کلانتر و کدخدا منش چلارسی هم نای می بریم- اولین کدخدا زن این منطقه خانم کدخدای صغرای عسگری که به آن صغرا عمه می گفتیم- کربلائی زهرای اصغرپور- کربلای ام البنین نگهدار، کربلای زیبای قدرتی- کربلای شهربانو رمضانی- کربلای سکینه عینی- بعنوان زنهای بزرگ و زبان زد می تواند نام برد.

ز کدخدایان چلارس قبل از انقلاب از کربلایی قربانعلی نگهدار یکی از بزرگان سابق و مومن مسجد قدیم چلارس و نقاشی و نوشته های بقعه آسید نصیر که می گویند نقاشان و خطاطان ماهری از شهرهای بزرگ ایران حتی تهران- قزوین- طالقان و سایر جاها به روستا چلارس می آوردند و نقاشی ها و خطاطی های بقعه آسید نصیر گویای این واقعیت است و مرد مهمان نواز و بزرگ منش منطقه املش ییلاقات و دیلمان بودند و درش برای همیشه جهت مهمان نوازی و خدمت باز بود. و مزارش داخل مسجد می باشد. کدخدای دیگر- مرحوم محمدرضا اسفند مز که مردی آرام با نفوذ و بیشترین خدمت به جوانان چلارس قدیم نمودند، جهت نرفتن به سربازی که حرفش حساب و کتاب داشت. کدخدای دیگر چلارس کدخدا حسین ابوالحسن پور معروف به« نوری» میباشد، شهامت و نترس بودن و جرأت و صفت نترس و سیاست مدار کهنه کار بودند. اینها کدخدایان رژیم قبلی بودند و می گویند این دو کدخدا اولین آدمهایی بودند که پس از اصلاحات اراضی از دادن بهره ماهانه یا بهره سالانه به مالکان داده نشود و بقیه روستاها هم مخالف خانها شدند و زیربار اربابان نرفتند.

اکنون کدخدا یا بقول امروز، دهیار چلارس خانم تحصیل کرده زبان خارجی یا لیسانس بعهده خانم فاطمه نگهدار چلارسی همراه با شورای محل یا «شورای اسلامی» بعهده دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.